ehsasam ro nadide nagir
delet ro be man bespor,khialet takht
حتي عكستم ندارم تا بزارم روبه روم!! اينقدر نگاهش كنم تا بشكنه بغض گلوم... روز اول پیش خود گفتم دیگرش هرگز نخواهم دید
نظرات شما عزیزان:
روز دوم باز میگفتم لیک بااندوه و باتردید
روز سوم نیز گذشت امابر سر پیمان خود بودم
ظلمت زندان مرا می کشت باز زندان بان خود بودم
آن من دیوانه ی عاصی دردرونم های و هوی میکرد
مشت بردیوارها می کوفت روزنی را جست وجو میکرد
می شنیدم نیمه شب در خواب های های گریه هایش را
در صدایم گوش میکردم درد سیال صدایش را
شرمگین می خواندمش برخویش از چه رو بیهوده گریانی؟
در میان ناله می نالید"دوستش دارم" نمی دانی؟
Power By:
LoxBlog.Com |